نقطه پایان

ساخت وبلاگ
شاید این نوشته هیچ وقت پست نشود ، بعد مدت ها خواستم صفحه م را باز کنم و از هرچه بنویسم که تا الان فقط ترجیح داده بودم سکوت کنم درباره شان، تا الان سکوت کردم، از این به بعدم سکوت می کنم. دست هایم می لرزند، تایپ کردن را یادم رفته. به دکمه ها که نگاه می کنم ، انگار سالهاست با آنها غریبه م . خوب زیر دستم نواخته نمی شوند. اگر چیزی هم از خود به جا بگذارند با اکراه بوده و هست.
کیبورد تنها قسمت مسئله نیست ، تک تک بخش های زندگی ام با اکراه می گذرند، انگار که تعهد و مسئولیت باشد فقط. انگشت هایم درد می گیرند، کیبورد غریبه است، با من غریبه است. همگی با من غریبه اند. جوری که به من نگاه میکنی ، درست عین غریبه هاست. انگار که از خیابان آمده باشم، انگار که هیچ ارزشی نداشته باشم. هیچ فحشی نمانده که بار خودم نکرده باشم. از فرط عذاب وجدان آینه را سیاه میبینم،من همانقدر که با خودم بی رحمم ، به من رحم نمی کنی ؟
به من رحم نمی کنی ؟
من به اندازه کافی این خود از خود بی خود را تنبیه کردم ، دست نوازش به سرم نمی کشی؟ غافل از اینی که عاقبتم چه خواهد شد. به راستی حواست نیست ؟ منی که توی کورترین نقاط دنبال آتش گشتم ، هیچ وقت گرمای وجودت را انکار نکردم. مرا نمی بخشی؟ حالا که ته خطیم ، نقطه پایانیم ، از من نمی گذری ؟

"فکر تغییرم، با من میای یا نه ؟"

 

 

دریای تلخ...
ما را در سایت دریای تلخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maryamtsa بازدید : 49 تاريخ : جمعه 10 خرداد 1398 ساعت: 10:28