no title

ساخت وبلاگ
جایی بودم که نباید می بودم ، کاری کردم که هیچ وقت نباید می کردم. 
با همه قدرت بحث اعتماد و پس می زدم توی ذهنم ، یه چیز چندساعته من و راضی می کرد.
شروعی کردم که درست و غلطش هیچ جوره برام اهمیتی نداشت، گرما آخرین تیکه های تردید و سوزوند. صدای قلبت پیچید توی سرم و جوری با کلماتم راضیت کردم که اصلا نفهمیدم از کجا میاد. 
{ دنیا چیزی و به من داد که سرش مردم و زنده شدم ، درحالی که اون موقع بود و نبودش کوجک ترین تاثیری توی زندگیم نداشت }
هم گرم بودی و سرد ، هم گرم بودم و سرد. نگاهتو مرتب می دزدیدی ، مسلط تر از هر موقع دیگه ای. آزارت داده بودم ، 
ناخواسته من و کشته بودی. 
همه همه گذشته م ، توی یه روز تبدیل به یه شکلات تلخ شد برام که لذت چشیدنش تا آخر عمر یادم نمیره. 
تلخیش برام باارزش ترین چیزه هنوز ، این که انقدر پیشرفت کردم که برام مهم نیست تو چه فکری می کنی ، تو چه حسی داری. من باهاش زندگی می کنم، خفه ش می کنم ، می کشمش ، زنده ش می کنم . 
مال خود خودمه .
من و تو تقدیر هم نبودیم ، اما تو با معنی ترین وجود زندگی من 
همین نرسیدن قشنگش می کنه
میفهمی چی میگم ؟ 

به هرحال یه عشق جدید داره با همه وجود نفس می کشه توی همین روحی که ازش خوب مراقبت نکزدی 
مواظب خودت باش ، تو مسئولی

دریای تلخ...
ما را در سایت دریای تلخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maryamtsa بازدید : 60 تاريخ : جمعه 10 خرداد 1398 ساعت: 10:28