بد و بدتر

ساخت وبلاگ

چرا همیشه بدتر و انتخاب کردم به امید این که همه چی درست میشه ؟ 

چی ، چی دیدم که انقدر آگاهانه دارم حماقت می کنم؟

خنجری که تا دسته فرو رفت توی کمرم ، به درک!

تنهایی بی وقت و رفقای بی معرفت ، به درک ! 

چرا ؟ روی چه حسابی می بینم ، می خورم و می شنوم که گمم و گور کنم ، ولی هنوز می مونم ؟ 

بد اینه که دو سه ماه هرروز عذاب بکشم، اضطراب و بی امیدی محض و تحمل کنم، پیروزی و توی چشمای دشمنام بخونم و دم نزنم تا "بگذره" 

بدتر چیه ؟ 

بدتر چیه ؟

بجنگم که اینطور نشه ، تا دوباره همون روند نابودی و احساس نیستی و بی ارزشی، برگرده بخوره وسط صورتم!

الحق که احمقم ، الحق 
تقصیر خودمه همه ش !
از همون اولش ، تا همین الان،
تقصیر خودم بوده. 
 

من نمیدونم چقدر طول میکشه تا تموم شه، 
من نمیدونم چه عذابی و باید تحمل کنم تا تموم شه،
من نمیدونم، و تا نکشم نخواهم فهمید!
ولی باید بکشم.

درد تدریجی و مزمن تا بهبود نسبی ، یا شادی پوچ همراه با مرگ ، تکرار شونده تا ابد ؟ 

به خودت بیا، 
به خودت بیا،

 

به خودت بیا!

دریای تلخ...
ما را در سایت دریای تلخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maryamtsa بازدید : 49 تاريخ : شنبه 4 آبان 1398 ساعت: 11:37