بداهه یاوه گویی

ساخت وبلاگ

قطرات آب یخ، 

همانند مشتی شیشهِ خرد شده، بر سر و شانه م فرو می ریخت.

درد می گرفت، 

آرام می گرفتم.

خیلی عمیق نفس می کشیدم. یادم هست. 

برای این که هوشیار بمانم، 

برای این که برپا بمانم، 

برای این که 'زنده' بمانم. 

پاره ای از خاطرات آسیب دیده، 

به همراه سردی بی نهایت آب،

انتهای کرختی و بی اهمیتی من. 

چه می کرد آبان! 

چه می کرد. 

 

دریای تلخ...
ما را در سایت دریای تلخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maryamtsa بازدید : 49 تاريخ : جمعه 22 آذر 1398 ساعت: 10:21