Shit

ساخت وبلاگ

سلاخیِ کالبدی بی نفس،
دل سپرده به خاک و فراموشی،
وصف حال من است
که بعد از این همه، باز هم برای تو می نویسم.
حرف هایم آنقدر هست که قلم لج کند،
و من را از ادامهِ شکافتن جسد بازدارد.
مثل تویی که لج کرد،
و هویتش را به حباب آسایش فروخت.
چه معامله گران قیمتی!
چه ترازوی نابرابری.
- و چه حباب شکننده ای-

وای بر من، که صدای شکستنی بشنوم،
و ساییده شدن زانو با خاک را،
با چشمان خود در - گذشته - ببینم.

که در آن روز و در آن لحظهِ نحس،
'گذشته' چیزی جز مفهومِ پوچِ زمان نیست؛
مفهومی که وجود ندارد، که از بین رفته.
که از بین رفتیم.

''چه غم انگیز از یادهایمان فراموش شدیم''

شانزدهمین را با تبسّم امید من شروع کردی،
و با لبخند حسرت من، به پایان خواهی برد.

تولدت مبارک.

دریای تلخ...
ما را در سایت دریای تلخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maryamtsa بازدید : 43 تاريخ : جمعه 22 آذر 1398 ساعت: 10:21